فردا تولدمه

ساخت وبلاگ
نمیدونم هنوز کسی وبلاگ میخونه یا نه راستش اصلا برام اهمیتی هم نداره چون دارم برای دل خودم مینویسمدلتنگی های پرستار بیمارستان کمالی یاد کتاب دلتنگی های نقاش خیابان چهل و هشتم میفتمخیلی خستم از این که حس میکنم روحم جسمم و همه چیزم در گرو این شغل کوفتیه خستماز این که فکر میکنم به بن بست رسیدم و برای هیچکس مهم نیست خستمخیلی خستماز این که حس میکنم ادمای دورم چقدر متفاوت تر از من فکر میکننخستم فقط میدونم خیلی خسته اممی بینم دارم حقمو میخورن و بهم میگن سکوت کن این منو میکشهکاشکی تموم بشه این کابوسچشم باز کردم و دیدم وسط جهنمی هستم که خودم ساختمشمیخوام فرار کنم نمیتونممیخوام تحمل کنم نمیتونممیخوام گریه نکنم نمیتونم میخوام گریه کنم نمیتونمتو برزخمکاش تو جهنم بودم لااقل اوضاعم مشخص بود فردا تولدمه...
ما را در سایت فردا تولدمه دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : afrabontanha بازدید : 55 تاريخ : دوشنبه 7 فروردين 1402 ساعت: 15:45

قدیما از اینکه ادمی با یکی تو رابطه بود و به کسی نمیگفت متنفر بودم شایدم اونا رو قضاوت میکردماین روزا نمیدونم چی ام تو رابطه ام نیستم خوبم بدم و هرچی هستم تو برزخمبا ادمای جدید اشنا میشم که میدونم موندگار نیستن میدونم نمیخوامشون اینو مطمئنم که ابنو از زندگی نمیخوام هرجند میگم ادما رو نمیشه از جندبار دیدن قضاوت کردحس میکنم به خودم خیانت میکنم که برای یه لحظه بیرون بودن خودم و اذیت میکنم این ادم هیچیش ایده ال تو نیست و قرار نیست برای دلخوشی تو کاری کنه پس اینجا چه غلطی میکنی؟به خودت میگی ایرادی نداره تنها میمونم من مرد تنهای شبم ولی از اونور کارایی میکنی که اصلا شبیه حرفات نیستامروز که داشتم کتاب قوانین وراثت و میخوندم دیدم من چقدر به خودم ظلم کردم گور پدر اکرم و محمدی و بابا و امثالهم تو تنها کسی هستی که به خودش صدمه زده دخترتو خواستی اینجا باشی فاطمه تو خواستی تو اونی هستی که انتخاب کردهمیشه وقتی نوشته هات و میخونم داری میگی از این وضعیت خسته ایخب به نظر نمیاد واقعا خسته باشی اینو دارم در استانه سال 1402 مینویسم 5 سال گذشته و من هنوز همون ادممنمیگم بدم یا خوبمیگم اگه ناراضی هستی خوب یه تکونی به خودت بده فردا تولدمه...
ما را در سایت فردا تولدمه دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : afrabontanha بازدید : 55 تاريخ : دوشنبه 7 فروردين 1402 ساعت: 15:45